جواب معرکه
سوال ۳
غ
از یکی پرسید چه ارزویی داری؟ ان که هیچ ارزویی نداشته باشم ادم دانا مثل صندوقچه عطر فروش است خاموش است اما هنر نمایی میکند و ادم نادان مثل طبل جنگجویان فقط سر و صدا اما تو خالی است
سوال ۴
روزگاران قدیم، جوانی بود رشید و زورمند که به جای بهره گرفتن از زور بازو، با زورگویی و غارت ضعیفان، روزگار می گذرانید و روز به روز مغرورتر می گشت.
روزی، کیسه ای زر از بازی ربود و برای فرار از دست سربازان به سرعت شروع به دویدن کرد. همان طور که در پایش به سنگی گرفت و نقش بر زمین شد و کیسه زر به هوا رفته و به دست پیرمردی افتاد. همان دم، سربازان سر رسیدند و او را به بند کشیدند. پیرمرد نگاهی به جوان انداخت و گفت: «ای جوان، بدان که بار کج به منزل نمی رسد.»
معنی مثل: یعنی کاری که بدون محکم کاری و درایت و تدبیر انجام شود، ضرر می رساند.
سوال ۵
می دانی دیدن دوستی که پس از مدت ها از دیدگان پنهان مانده است چقدر لذت و اشتیاق به همراه دارد؟ مثل این است که یک تکه ابر در بیابان بی آب و علفی بر سر تشنه ای درمانده، باران ببارد.
مفهمومی:در زندگی هر کسی با توجه به شرایطش چیزهای با ارزشی وجود دارد. مانند سلامتی برای بیمار یا غذا برای گرسنگان، یا آب برای کسی که تنها در بیابان است.
سلامتی و غذا و آب ارزش بسیاری برای آنانی که گفتیم پیدا می کند. در اینجا مهم است که با دوستی آشنا شوید که از نظر ما پنهان شده و هم مثل سلامتی و غذا و آب ارزش بسیار بالایی دارد.
اونم که باید خودت انشا بنویسی
معرکه یادت نره گلم